تلاشها و تمرینهای یک زن برای لمس حضور خدا در همه ی ابعاد زندگی اش
( انسانی،همسری،مادری،اجتماعی، رشد شخصی و...همه اینها فقط برای رضای خدا و فقط در جهت بندگی... کار سختیست..ایا میتوانم؟)
التماس دعااااا
ادعایی ندارم که کسی بگه :تو که ادعات میشد...اولش گفتم:تلاش ها و تمرین ها...
نمیدونم میتونم یا نه اما میخوام تلاش کنم.میخوام مسلمانی ز سر گیرم.چند وقته تصمیم دارم اما از یه ایه شروع شد.
وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ
أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ
یعنی:
هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی
دفع کن،آنگاه [خواهى دید] کسى که بین تو و او
دشمنىاى بود، گویى دوستى مهربان است(سوره ی فصلت ایه34)
با خودم میگم چه وضعشه این چه سبک زندگییه که همش خودم.پس خدا کجای زندگیمه؟اینجور خدای مهربونم تو ایه ها و روایات راه و چاه جزئیااااات زندگی مو بهم نشون داده اما من همچنان محورم دلم هست نه خدا.
یه ایه هست که وقتی غرق میشم تو دنیا انگار با تمام کلمات نورانیش زل میزنه تو چشام:
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ(سوره انبیا ایه 1)
یعنی
(زمان ) حساب مردم نزدیک شده است ، در حالی که آنان در بی خبری ، (از آن ) روی گردانند!
از همه و (بخصوص همسر عزیزتر از جانم که رضایت اون از من باعث میشه خدا ازم خشنود باشه) میخوام توی این راه کمکم کنن و بدونن هیچ ادعایی ندارم.مث یک بچه ی یک ماهه ام که نمیتونه چهار دست و پا کنه اما آرزو داره یه روز بتونه راه بره